مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
در کـنـار شریـعـه غـوغـا شـد سر یک تن بـبـیـن که بلوا شد قمری بود و شد خسوف از خون چـقَـدَر این خـسـوف زیـبـا شد حـرمـلـه با سـه شـعـبـهای آمد و بـــرای زدن مــهـــیــا شـــد تـیـر بـر سـیـنـهاش فـرود آمـد و عـمـود آمـد و سـرش وا شد هرچه تیر آمده به جسمش خورد نـیـزهها هـم یکی یکی جـا شد پـیکـری زیر دست و پا بود وُ بر سـر قـتـل او چـه دعـوا شد هر که آمد یـکـی دو تـا میزد آنــقـَدَر کـه تـنـش مـعـمــا شـد قـطـعـه قـطـعـه تـمـام قـرآنـش عـلـقــمـه، قـتـلـگـاه سـقــا شـد یک برادر تنـش مـقـطـعـه شد دیگـری از کـمـر قـدش تا شد تشنه لب بود و لب نزد بر آب بــاعـث آبـــروی دریـــا شـــد مـــادری آمــده کــنــار پــسـر کـربلا غـرق عـطر زهـرا شد |